+ناراحت کننده اس ولی ارزش فکر کردن داره.......
پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت, با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:
خواهش می کنم به داد این بچه برسید, ماشین بهش زد و فرار کرد...
پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.
پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم, خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم..
پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:
این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه...
صبح روز بعد…
همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید !!!
ب این ک کااش نگاهی ب مریض کوچک دیروز می انداخت..
ب اینکه لعنت بر تمام قانون های خودساخته...
لعنت بر تمام هر چیزی ک مهربانی را از قلب های♥ ما می دزد....